بـیـا ای آشــنـا دیـگـر کـه دلـتـنـگـم ز بـیـگـانـه
رهــا کـن روح بـیـتـابـم از ایــن دنـیـای دیـوانـه
نـمـانـده طاقتی جـانـا بـیـا دردم تـو درمـان کن
که دل از خـنـجـر یـاران شـده صـدبـاره ویرانه
فـنـا شـد عـمر بی حاصل بیا طرحی ز نو شاید
که عمری بر خطا رفتم به مسجد یا که میخانه
شـدم در مـکـتب و دیدم همه رسم دغل بازی
عطایش بـر لـقـا دادم چـنـین مـحـراب و پـیمانه
هـمـه لـیـلای مجنون کش همه مجنون بی لیلا
بـمـان ای آشـنـا بـا مـن رهـایـم کـن ز بـیـگـانـه
((سید امیر حسین مولانا))